ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دلنوشته های مامان

بدون عنوان

1391/8/16 10:27
نویسنده : مامان اذین
197 بازدید
اشتراک گذاری

من  و مامانم و تمام فامیل مامانی روز پنج شنبه 11 ابان رفتیم اصفهان عروسی اکبر پسر خاله مامانم عروسی توی باغ تالار بود و خیلی سرد مامان حسابی منو پوشونده بود که مریض نشم خیلی خوش گذشت اما اخراش دیگه مامان از سرما طاقت نیورد و رفت تو ماشین نشست خلاصه من با ایدا و گلاره کلی بازی کردم و کف کردم و روز شنبه برگشتیم خونمون و باز مدرسه مامان و صبح بیدار کردن من از خواب ناز ای بابا کی میشه من یه روز صبح خواب راحت داشته باشم...................خمیازه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله طيبه
22 آبان 91 7:30
آهاي مامانش دخترم رو اذيت نكن.... اگه هم صبح زود بيدارش ميكني هر روز براش يه چيزي بخر كه تلافيش در بياد....